• Profs. Melnyk/Wilson, former/current, Director, Consortium for Peace Studies (CPS), University of Calgary
• Prof. Karim-Aly Kassam, mentor, Cornell University
• Shahab Moeini, inspiration/Isfahan; SAIT, Calgary
• Anahita Atashbiz (+family), architect/Tehran, Calgary
• Bahram and Behzad Ressideh, architects, Mashhad/Vancouver
• Shoeib Ebdali, architect, Mashhad Iran
• Dr. Hateminejab, Mr. Pourhosseini, Amirian, Mashhad
• Iranian Organization of Engineering, Mashhad
• Drs. Shabaat, Hasani, & Soheil Salimi, University of Fasa, Shiraz
• Messrs. Salari & Nezami, Chamber of Commerce, Kerman
• Dr. Ghafoori, Yazd Regional Water Authority
• Shahid Ashrafi University, Art University of Isfahan
• Drs. Khodadadi & Ranjbar, Tarbiat Modares University
• Isfahan Cultural Heritage Organization
بازگشت ـــــ آنچه گذشت
شامگاه پنجشنبه هفتم نوامبر به کلگری بازگشتیم، پس از دو ماه حرکت با کاروانمان در راه ابریشم، با سفر در ترکیه، گرجستان، ارمنستان و ایران و طی کردن ۸۴۰۰ کیلومتر راه با پای پیاده، اتومبیل، اتوبوس، قطار و هواپیما.
۴ هفته در ایران بودیم. به مکانهایی دسترسی داشتیم که گردشگران نداشتند. چندین برنامه و سخنرانی در چندین دانشگاه داشتیم و نیز نشستهایی با سازمانهای نیمهدولتی و مقامات شهری و استانی. در خانههای چندین خانوادهی مسلمان ایرانی اقامت داشتیم. کاروانمان با گذر از شهرهای گوناگون بزرگ میشد و باز کوچک میشد ـــــ با اضافه شدنِ ۵ عضو ایرانیمان (نامهاشان در پایین)، از هستهی ۳ نفرهی غیرایرانیمان به کاروانی هشتنفره تبدیل شدیم که در مواردی به ۱۴ و یک بار به ۴۰ نفر هم رسید. روزهایمان بلند بود، از طلوع خورشید تا شبانگاه، و هرروز بیوقفه به همین منوال تا روز پایان. نوشتن روزنگارهای وبلاگمان را از زمانی که به ترکیه رسیدیم آغاز کردیم، اما برنامهی سفرمان چنان پُر و فشرده بود که نتوانستیم نوشتن را با روالی منظم پی بگیریم. دو مصاحبهی رسانهای داشتیم، که یکی پخش بینالمللی داشت. بسیار آموختیم و بسیار راه پیمودیم. در بسیاری از مکانها، در تکّههایی از راهِ واقعیِ ابریشم گام برداشتیم. ۳۰۰ گیگابایت عکس و فیلمِ خام گرفتیم. حتّی در بناهایی تاریخی شب را به صبح رساندیم. چکیدهاش آنکه در این ۶۰ روز پروژهی ما گامهای بزرگی به جلو برداشت و ما با مانعی روبهرو نشدیم.
همچنانکه پروژه به پیش میرفت و شتاب بیشتری میگرفت، هم در کانادا و هم در ایران، توجه بسیاری جلب آن میشد. اینگونه است که ایران از بسیاری جهات هدف مکاشفات ماست در آینده.
در ایران، بناهایی وجود دارند با جذابیتهای ویژه برای طراحی و بازسازی پایدار و سازگار با طبیعت، ساخت و احداث، محوطهسازی و اجارهی فضا، بناهایی از جمله:
۱. باغ شازده ــــ نمونهی باغ ایرانی در ماهان، ۳۷ کیلومتریِ جنوب کرمان
۲. خانهی عبدالحمید میرزا خان، مالک باغ شازده ماهان، در کرمان
۳. خانه و مجموعهی حاج آقا علی در رفسنجان، در ۱۱۵ کیلومتریِ غرب کرمان
۴. کاروانسرای ایزدخواست، در ۱۵۰ کیلومتریِ جنوب اصفهان، در راه اصفهان به شیراز
۵. کاروانسرای فرسفج، در ۶۶ کیلومتریِ جنوب غربِ همدان
۶. کاروانسرای طرق، در نزدیکی مشهد
۷. کاروانسرای عباسآباد، در جنوب مشهد
۸. کاروانسرای آستانه، در کرمان
البته این فهرست کوتاه از بناهای مورد نظر باید به تأیید گروه راه ابریشم تا آشتی برسد.
امید داریم که بهار و پائیز سال آینده سفرهای دیگری به ایران داشته باشیم برای به پیش بردن برخی از برنامهها و نشستهایی برای همساز کردن پروژههای پیشنهادیِ در دستِ بررسی برای ساخت و بازسازی بناها و اماکن با مقتضیاتِ محیط زیستی. هم اکنون، دو سازمان غیردولتی را به عنوانِ همکار/ شریک پروژه در کنار خود داریم: یکی از ساکرامِنتوی کالیفرنیا، و دیگری از نیویورک سیتی. این دو سازمان، پس از مذاکرات و تبادل نظرهای مفصلتر با آنها، معرفی خواهند شد. چندین دانشگاه در ایران علاقهمند به همکاری در این پروژهاند. افزون بر آن، در اصفهان، ۲ استاد دانشگاهِ علاقهمند فعالیت و همکاریشان را با این پروژه آغاز کردهاند. پرسشی که حالا مطرح است این است: چگونه میتوان پروژهای همیشه جاری را کنترل و مدیریت کرد ــــــ پروژهای که خودش ضامن بقای خودش است و همچنان توجهها، حمایتها و کنشها، بستگیها و وابستگیها را جلبِ خود میکند؟ شاید دشوارتر از اینها باشد تلاش برای استحالهی هیولایی بیشاخودُم به غولِ رامِ چراغِ جادو (یا استحالهی آتشِ افروختهی جنگ به بافتههای آشتی و ابریشم؟).
پیش از عزیمت به ایران، جلسههای سخنرانی و معرفی پروژه در کلگری (دو بار)، ونکوور و ادمونتون برگزار شده بود که نتیجهی آنها ایجاد ارتباطهای سودمند بسیار بود. سپاسگزارِ همهی آنهایی هستم که دوستان و همکارانشان را سخاوتمندانه شریکِ ما و همراهِ راه ابریشممان کردند.
و حالا نویسندهای مشتاقِ نوشتنِ مقالهای در این باره است و برنامهریزی لازم برای سخنرانی دیگری نیز انجام شده است، این بار در یک کلوب روتاریِ محلی.
حضورمان در اینترنت از این پس به روز خواهد ماند (هم در فیسبوک، هم در وبلاگ حاضر) تا هم مزایای صلح و آشتی حاصل از این پروژه را با یکدیگر در میان بگذاریم و هم به ترویج بیشتر آن بپردازیم.
افزون بر اینها، تحقیقاتی دقیق و مفصّل دربارهی وجود/ عدم وجود وجههی قانونی برای قوانین و تحریمهای تصویبشده علیه ایران به پایان رسیده و نتایج آن اعلام خواهد شد.
این اقدامات و ابتکارعملها فرصتها و امکاناتی جذاب در اختیار دانشجویان ژرفاندیش میگذارد تا در پروژههای فردی یا گروهی دانشگاهیشان، پایاننامههای کارشناسی ارشد یا دکترایشان در طراحی و معماری، مطالعات اجتماعی، و حقوق، به کارشان گیرند ـــــ چه در طراحی ساختمانها و فضاهای منطقهای/ شهری، چه در برنامههای تبادلِ دورهایِ دانشجوها بین دانشگاهها، و چه در تحقیقات و پژوهشهای حقوقی و قضایی دربارهی تحریمها و قوانین و حقوق بینالملل.
در اینجا، مایلم تشکر کنم از همهی آنهایی که حضوری کلیدی در این پروژه داشتند و دارند و خواهند داشت:
• دکتر آرتور کلارک، که این بورسیهی تحقیقاتی را ممکن ساختند
• دکتر نجفی، رئیس سازمان میراث فرهنگی ایران، که پیشرفت کارها را برایمان آسان ساختند
• پروفسور ملنیک/ویلسون، رئیس سابق/کنونی کنسرسیوم مطالعات صلح، دانشگاه کلگری
• پروفسور کریم-علی قسام، استاد دانشگاه کُرنِل
• اعضای مرکز میراث ایران، ادمونتون
• اعضای کلوب خلیج فارس، دانشگاه کلگری
• شهاب معینی، منبع الهام از اصفهان، استاد کالج سِیت، کلگری
• لِین هوت، کلگری
• آناهیتا آتشبیز و خانواده، مهندس معمار، تهران / کلگری
• رضوان واعظ پور، مهندس عمران و عکاس، روناک حسینی، هنرمند و معمار، تهران
• بهرام و بهزاد رسیده، مهندسان معمار، مشهد/ونکوور
• شعیب ابدالی، مهندس معمار، مشهد
• دکتر نجفی ، دکتر شیرازی، دکتر جلالیان، دکتر کنزی، دکتر حجت، سازمان میراث فرهنگی ایران
• دکتر همتینژاد، آقای پورحسینی، آقای امیریان، مشهد
• انجمن مهندسان ایران، مشهد
• دکتر شباط، دکتر حسنی، سهیل سلیمی، دانشگاه فسا، شیراز
• آقای سالاری، آقای نظامی، اتاق بازرگانی کرمان
• دکتر سمسار یزدی و آقای لباف خانیکی، مرکز بینالمللی قنات و سازههای آبی
• دکتر غفوری، شرکت سهامی آب منطقهای یزد
• دانشگاه شهید اشرفی اصفهانی، اصفهان
• دانشگاه هنر اصفهان
• دکتر خدادادی، دکتر رنجبر، دانشگاه تربیت مدرس
• سازمان میراث فرهنگی اصفهان
و اعضای گروه اصلی مسافران راه ابریشم تا آشتی:
• همسرم، هلن، و لیمی ژانگ از چین
• گروه ایرانیام: شیدا منطقی، مونا مهاجرانی، بهداد بلوهر، مجتبی خانیان، مهران آتشبیز
• مشاورانم در گروه کانادا: آناهیتا آتشبیز (معمار و مشاور ارشدِ پروژه)، مریلین مورا (گرافیست و طراح نشان گرافیکی پروژه/ گروه)، سارا طهرانیان (مشاورعلمی، و معرّف پروژه در کلگری)، پژمان طهرانیان (مترجم و مشاور فرهنگی پروژه)، و مجید سعیدی (مشاور رسانهای و روابط عمومی پروژه)
که بدون آنها، اینها همه ناممکن بود.
به فارسیِ پژمان طهرانیان
We are presenting our project, Silk Road to Peace tomorrow November 2, 2013 at the 2020 Vision for Humanity Symposium 2013: Toward Human Security Worldwide.
8:00 AM to 5:00 PM, Parkdale United Church, 2919 8th Ave NW, Calgary, Alberta, Canada
یزد، باغ مرشد، روستای سریزد، کاروانسرای رباط نو، باغ پهلوانپور
گروه «راه ابریشم تا آشتی» در تاریخ ۲۰ اکتبر (۲۸ مهرماه)، به منظور تبادل اطلاعات، تحقیقات در مورد حفاظت و نگهداری و نیز ترویج سازههای آبیِ زیرزمینیِ موسوم به «قنات» که در شمال آفریقا، جنوب اروپا، خاورمیانه، چین و جاهای دیگر نیز وجود دارند، با مقامات ارشدِ «مرکز بینالمللیِ قناتها و سازههای تاریخی آبی» (۱)، یک مرکز تحقیقاتی مرتبط با آبِ وابسته به یونسکو، دیدار کرد. سپاسگزار دکتر سمسار یزدی (رئیس مرکز)، آقای لباف خانیکی (کارشناس ارشد مرکز) و دکتر غفوری (مدیر شرکت سهامی آب منطقهای یزد) هستیم که در این دیدار حضور داشتند.
گروه سپس با همراهی راهنمای «مرکز بینالمللیِ قناتها و سازههای تاریخی آبی» از «موزهی آب» (۲) دیدن کرد. موزهی آب حیاط مرکزی زیبایی دارد، اتاقی با درهایی رنگین و نقاشیهایی از زنان دورهی قاجار، و بسیاری دیدنیها و شنیدنیهای بینظیر در اتاقهای تودرتو.
پس از گشتوگذار در کوچههای خلوتِ سایهدارِ شهر کهن و تاریخی یزد، با هزارتویی از دیوارهای کاهگلی، تاقهای کوتاه و اتاقهایی بالای آنها (که دو سرِ کویهای گلی را به هم وصل میکنند)، میدانکها و مسجدهای محل، و حیاطهای شخصی با حوضهایی با آب یا بدون آب و فوّارههاشان، و البته بادگیرهای بلندی که یزد بیش از هرچیز به آنها شُهره است، گروه برای صرف ناهار راهی مجتمع گردشگری «باغ مرشد» در بخش زرتشتینشینِ یزد شد، مجتمعی که هتلی نُقلی با حیاطی باصفا هم در کنارش دارد.
سپس گروه با اتومبیل به سمت جنوب راندند، روستای سریزد (۳و۴)، تا از قلعهی متروکِ کاهگلیاش متعلق به دورهی ساسانیان، و نیز چندین قنات قدیمی، آبانبارهای بادگیردار و ۲ کاروانسرا دیدن کنند. میدانک روستا، با گلهای گوناگون و رنگارنگش، در دست بازسازی بود تا خوشامدگوی گردشگرانی باشد که روزی به آنجا خواهند آمد. گروه سپس از کاروانسرای بازسازیشدهی «رباط نو» و کاروانسرایی دیگر در سمت مقابل که در دستِ بازسازی است دیدن کرد. جالب بود مشاهدهی اینکه چگونه مصالح بومی و روشهای قدیمی چنان روزآمد مورد استفاده قرار میگیرند که در کنار هم جلوهای امروزی مییابند، چنان که بامِ بنا را پیش از تعویض کاشیها با خاک میپوشاندند.
همچنانکه خورشید در افقِ کویر از دیده پنهان میشد و در دوردست پشت کوهها فرو میرفت، گروه شتابان خود را به باغ پهلوانپور در روستای حسینآباد رساند، با عمارت مرکزیاش و نیز قناتهایش. باغ در دستِ بازسازیست تا در آینده تبدیل به تفریحگاه ـ اقامتگاه شود.
در راه، از آدمها و مکانها بسیار آموختیم. «مرکز بینالمللیِ قناتها و سازههای تاریخی آبی» با در اختیار گذاشتن راهنماهای محلی و کلیدهایی برای گشودن قفلهای پنهانِ بناها، قلعهها، خانههای قدیمی و معماریهای بومی، و نیز با زدن پلی در زمان و تاریخ و داستانهایش، راه را بر ما هموار ساخت.
به فارسیِ پژمان طهرانیان
کرمان و باغ شازده
باغ شازده (۱-۴) یکی از زیباترین رمزورازهای ایران و از درخشانترین جواهراتِ جهان است. این باغ در نزدیکی ماهان قرار دارد، در ۴۵ کیلومتریِ جنوب کرمان واقع در جنوب مرکزی ایران. این باغ همچنین در نزدیکی گرمترین نقطهی جهان قرار دارد (۵). با این حال، مکانیست سرشار از نشاط و سرزندگی. باغ شازده بهشتی کوچک است با چشماندازی به آینده (۶).
این تمثیل بهشت زمینی در سال ۱۸۷۸ میلادی، اواخر دورهی قاجار، برای حاکم وقت ناحیهی کرمان ساخته شد، اما حاکم پیش از کامل شدن آن درگذشت و بنابراین ساختمانهای باغ هیچگاه تکمیل نشد. این موضوع بهویژه در تفاوت میان دروازهی کمارتفاع باغ، که انباشته از جزئیاتِ بسیار است، و اقامتگاه فوقانی که بسیار ساده و ابتدایی اما ناقص است، به چشم میخورد.
این باغی محصور میان دیوارهاست که در پارسی قدیم با کلمهی پردیس (۶) توصیف شده است و در این مورد خاص علاوه بر دیوارها همچنین دارای ایوانهاست و نیز مسیری که با شیب طبیعی زمین به ۱۲ آبشارک و ۶۰ پله میرسد با فوّارههایی که در آن میان قرار گرفتهاند و درختهایی در هر دو سو و گلهایی در طول مسیر.
کهندرهای چوبیِ تاریخیِ باغ که به آشفتهبازارِ دنیای بیرون باز میشوند تا ۱۰ شب کماکان بازند و سپس تا ۷ صبح بسته میمانند. به این ترتیب، در طول ساعات شب، فضایی امن و آسوده برای مهمانان و مسافران راههای دور و نزدیک فراهم است. عمارتهای اصلی و پیادهراهِ باغ شبها روشن نگاه داشته میشود. در آفتابِ صبحگاهی صبحانه را صرف کردیم، با چشماندازی بینظیر تماماً در امتدادِ محور مرکزی باغ.
این مکان شگفتانگیز که به شهرکی چندمنظوره میمانَد، همزمان:
۱) واحهایست در دل کویر
۲) باغیست تلفیقی با طراحیِ اروپایی ـ ایرانی
۳) از میراثهای جهانیِ یونسکوست
۴) تکّهای از بهشت است بر زمین (۶)
و بهطور کلی، نشاندهندهی این حقایق است:
الف) نتایج موفقیتآمیز حاصل از یک همکاری بینالمللی (بهترینهای خاورمیانه و غرب)
ب) تبدیل خاکی بایر و بیابانی بیباروبر، به زمینی پرحاصل
پ) ایجاد بهشتی آرام، توأم با امنیت و آرامش برای میهمانان و بازدیدکنندگان محلی، منطقهای، داخلی و بینالمللی.
ت) این که با وجود آب، درختان میوه و پرندگان (که همه تحریمناپذیرند) در دل کویر (۶)، زندگی تا چه حد میتواند پرحاصل باشد.
ث) این که گسترش و پیشرفت آهسته و پیوسته بهجای تغییرات بزرگ یا کارهای عظیم، میتواند یکی از گزینهها در توسعه و بازسازیِ یک مکان تاریخیِ سالها متروک باشد که مسئولیتی بس خطیر است.
ج) این که یک مخروبهی متروکه هم میتواند بار دیگر قامت برافرازد و جایگاه «میراث جهانی یونسکو» را از آن خود سازد تا به این ترتیب تمام طبیعتگردان و زائران راه صلح از وجودش غرق لذت شوند.
این باغ بهشتِ ۴۰۷ در ۱۲۲ متری هستی و بقای خود را تماماً مدیون آب است، آن هم با کمبود آبی که در ایران وجود دارد. آب این باغ از قناتی در کوهستانی در همان حوالی تأمین میشود. قناتها سازههای آبیِ تاریخیِ زیرزمینیاند که در سراسر ایران یافت میشوند و برخی از آنها ۳۰۰۰ سال قدمت دارند، گرچه منشأ دقیق پیدایششان مشخص نیست.
گروه «راه ابریشم تا آشتی» به دعوت میزبانانش در «اتاق بازرگانی، صنایع و معادن کشاورزی کرمان» (۷) به اتاق فوقانی اقامتگاه بر بام عمارت باغ رفت تا از چشمانداز بینظیرِ آنجا به محور اصلی باغ که میرود و میرود تا به ساختمان ورودی برسد نصیب ببرد و همزمان، همانطور که در عکس دیده میشود، شامی مجلّل صرف کند.
شگفت آنکه اگر کسی کلّ این مکان را مورد بررسی قرار دهد و جرئیاتش را از نزدیک مطالعه کند، فوراٌ به ظرفیتهای حقیقیاش پی میبرد: بخش اعظم این ملکِ ۵.۵ هکتاری هنوز توسعه نیافته و مورد بهرهبرداری قرار نگرفته است. آنچه مورد استفاده و بهرهبرداری قرار گرفته تنها شامل زمینی است که در حال حاضر باغها و درختان میوه در آن قرار دارند و نیز سایر ساختمانها و سکونتگاهها. در حال حاضر، تنها ۲ سوئیت و ۱۴ اتاق دایر هستند. گروه هتلِ معمولیاش را در کرمان (در ازای ۱۳۰ دلار برای ۷ نفر) ترک کرد تا ۲ شب را (در ازای ۲۶۶ دلار) در ۲ اتاقِ این بهشت زمینی سپری کند، همراه با صبحانهای که هم داخل و هم بیرون اتاقها سرو میشد.
متأسفانه تعداد گردشگران بسیار کم بود. در حال حاضر، ضرورت اصلی جذب تعداد بیشتر گردشگران و طبیعتگردانِ بینالمللی به این مکان است تا قدر این میراث نادر جهانی را بدانند، گنجینهای که در ایران یافت شده اما در دسترس همهی ماست.
نتیجه آنکه این تّکه از بهشت بر زمین:
۱) منبع الهام است و هدیهای حاوی سنّتی قوی مبنی بر چگونه چیره شدن بر مصائب و مشکلات، با به کارگیری راهحلها و حرکتهایی رو به جلو و روزافزون. منبع امید است به غلبه بر موانع و ناملایمتها از طریق انتخاب راهحلهای درست و گام برداشتن در مسیر موفقیت.
۲) چشماندازی از آینده پیش رویمان قرار میدهد: اینکه چگونه ممکن است روزی حیاطی در کاروانسرایی متروک حسّ و حال و رنگ و بوی بهشتی چندمنظوره و پرباروبر را در مسیر بازسازی «راه ابریشم تا آشتی»مان از آنِ خود سازد.
۳) نمایانگرِ موفقیتهاییست که در گذشته همزیستی و همراهیهای صلحآمیزِ ایران و غرب به بار آورده است.
۴) در تضاد قرار دارد با بلاهتها و خسارتهای تحریمهایی که ناقض حقوق بشر و قوانین بینالمللی هستند؛ و همچنین در تضاد با تأثیراتی عمل میکند که این تحریمها بر اقتصاد داخلی ایران میگذارند.
به فارسیِ پژمان طهرانیان
در ایران ــــــ کرمان و یزد
جمعه عصر به یزد رسیدیم. طی دو روز گذشته، برای دیدن کاروانسراها و همچنین یک یخچال خشتیِ بزرگ، به چکچک و میبد رفتیم. دیروز ملاقاتی داشتیم با مقامات ارشدِ «مرکز بینالمللیِ قناتها و سازههای تاریخی آبی»، سپس راه جنوب را در پیش گرفتیم و تا پس از غروب آفتاب مشغول بازدید کاروانسراها، آبانبارها و عمارتهای دیگر بودیم، و نیز باغی مشابه آنچه در پست بعدی توصیف شده، اما نه تا آن حد پیشرفته.
روزهای دراز در راه. در پایان روز، به مغازهای رسیدیم و بستنی سنّتی ایرانی خوردیم. هرچه باشد، ایرانیان نخستین مردم دنیا بودهاند که لذّتِ بستنی خوردن در چلّهی تابستان را چشیدهاند، بستنیهایی که در یخدانهای بزرگشان تولید و از همانجا مستقیماً مصرف میکردهاند، و ما یکی از آنها را در میبد دیدیم. چه عظمت و ابتکاری!
به فارسیِ پژمان طهرانیان